خشنه اثره...

آستوی هومَتِم مَنو، آستوی هوخَتِم وَچو، آستوی هوَرشَتِم شینَوتَنِم.

خشنه اثره...

آستوی هومَتِم مَنو، آستوی هوخَتِم وَچو، آستوی هوَرشَتِم شینَوتَنِم.

مدتی ست برایتان حرف نزده ام، می توان گفت:

خوب

خیلی غلط ها کردم در زندگیم.

اصلاً بین همه معروفم به کسی که " غلطی نمونده که نکرده باشه! ".

هیچ کسی نیستم.

هیچ چیزی نیستم.

یه موجودم که برای هر دورانش یه سیستمی ردیف کرده و بعد

مثل خر زده سیستم رو نابود کرده و مونده تو گِل.

یه روند احمقانه رو هر روز دارم طی می کنم.

و اتفاقاً هر روز موقع رفتن و برگشتن سیل عظیمی از احمق هایی که

با من مشترکن رو می بینم.!

اصلاً نگران نیستم و هر روز دارم بیشتر و بیشتر از ستون دود بالا می رم.

زیاد استحکام نداره ولی خوراک یه کسایی مثل منه.!

یه  folder  درست کردم از استاد شجریان و توی این رفتن و اومدن ها توی گوشم

می خونه و عجیب حال می کنم باهاش.

سر دردهای اتمی شدتش و دفعاتش بیشتر شده

ولی حتی به اون هم اهمیتی نمی دم.

رفقا رو بیشتر می بینم اما خوب حداکثر، یک ساعت حوصله شون رو دارم و

به یه بهانه ای که اتفاقاً می تونه تنهایی مادر باشه

می پیچمشون و می یام پی کارم.

احتمالاً آهنگ jigaraki  رو گوش دادید

در قسمت های انتهایی یه جمله ی زیبا میگه :

کلاٌ به ت ...

ندارم ولی ازش مایه می زارم و می گم.

 

در کل

حالم رو به راست

فکرم آزاد.

 

(می دونم که الان برام حرف در می یارید که

این دلش خوشه و از این حرف ها، اما این یه اصطلاحه که همیشه میگم.) 

 

د - ن : لامصب دلم بدجوری براش، تنگ شده...